img not found

شهید حسین بایزیدی

  • تاریخ تولد: 20 شهریور 1340
  • فرزند: قادر
  • تاریخ شهادت: 24 خرداد 1372





زندگینامه


او فرزند قادر در بیستم شهریور 1340ش در روستای شندره از توابع شهرستان سردشت(فرهنگ اعلام شهدا، ص154) در خانواده‌ای کشاورز و پرهیزکار به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در مدرسه کوچک روستا به پایان رساند و برای ادامه تحصیل به سردشت رفت و در مدرسه 14آذر، مقطع راهنمایی را تمام کرد(تراشه‌های‌ماه، ص334). تربیت مذهبی حسین در محیط خانواده، غیرت و شجاعت او و همچنین راهنمایی‌های پدر جوانمردش، وی را طوری تربیت کرد که نمی‌توانست شاهد این همه ظلم و بی‌حرمتی به اسلام باشد. لذا ایشان یک فرد مهربان، باایمان، خوش‌اخلاق و متقی بود و اوقات فراغت خود را به دیدن خانواده، رفتن به طبیعت، ورزش و مطالعه می‌گذراند. وی روحی حساس داشت و بسیار با شهامت بود(تقی‌زاده، ص192) آگاهی و بصیرتی که در سایة پدر کسب کرده‌بود، باعث شد تا مورد اغفال گروه‌های سیاسی واقع نشود. از همان ابتدای انقلاب جزو پیشگامان تظاهرات ضدستم‌شاهی در سردشت بود و دوستان و اقوام خود را نیز در پیوستن به نهضت روح الله ترغیب می‌کرد(صادقی،ص25). خانوادة بایزیدی از اوایل شروع انقلاب اسلامی و تشکیل سازمان پیشمرگان کُرد مسلمان سردشت، در خدمت جمهوری اسلامی بودند(صادقی، ص84). حسین در جهت صیانت و حفاظت از دست‌آوردهای انقلاب به عضویت بسیج درآمد (صادقی،ص27). او ابتدا شش‌ماه به عنوان نیروی نفوذی وارد حزب منحله کومله شد و توانست اخبار ارزشمندی را از تشکیلات آن‌ها ارسال نماید. سپس در سال 1361ش به عضویت رسمی سپاه پذیرفته‌شد(صادقی، همان) و با سمت فرمانده گروهان ویژة نبی‌اکرم(ص) سپاه سردشت(صادقی، ص28) در پاک‌سازی روستاهای منطقه حماسه‌های شایانی به وجود آورد، طوری‌که نام او ضدانقلاب را به لرزه درآورده‌بود(صادقی، ص29). بایزیدی در بین سال‌های 1361ش تا 1371ش با سمت فرمانده گروهان در گردان حضرت ابوالفضل(ع) در رکاب فرماندهان و سرداران رشیدی چون شهید حاج‌علی‌اکبری(صادقی، همان) و دیگران در میدان‌های نبرد حضور یافت و گروه‌های ضدانقلاب را وجب به وجب از روستاهای منطقه به عقب راند(تراشه‌های ماه، ص334). بایزیدی در خاطرات خود چنین می‌گوید:«وقتی به همراه حاجی‌اکبری برای پاک‌سازی و استقرار به روستای بناویلة‌بزرگ رفته بودیم، روستائیان بر اثر تبلیغات سؤ ضدانقلاب، روستا را ترک کرده‌بودند؛ اما به محض تصرف روستا به دست آن‌ها، اهل روستا که از ظلم و ستم ضدانقلاب به تنگ آمده‌بودند؛ با احتیاط و ترس و وحشت به روستا برگشتند و با دیدن نیروهای اسلام و محبتی آن‌ها، خوشحال شدند و خیلی زود پایگاهی تأسیس کردند که در دومین شب، مورد هجوم نیروهای کومله قرار گرفتند. در این نبرد با مقاومت و پایداری نیروهای پایگاه، ضدانقلاب با دادن هفت کشته، شکست خورده و عقب‌نشینی کرد»(تراشه‌های ماه، ص335). در سال 1364ش با خانم خدیجه خیری ازدواج کرد که ثمرة این ازدواج 4 فرزند(یک دختر و سه پسر) می‌باشد(تراشه‌های ماه، ص334). حسین هنگام بازگشت از عملیات با وجود خستگی زیاد، نسبت به افراد خانواده و زن و فرزندانش بسیار مهربان بود و تا جایی که می‌توانست به آن‌ها محبت می‌نمود و روحیه می‌داد و از رشادت‌های رزمندگان تعریف می‌کرد(تقی‌زاده، ص 193). او اهل نماز شب و راز و نیاز بود، وقتی چند شبانه‌روز در مسجد روستایی می‌ماندند، بچه‌ها را برای شستن فرش، سجاده و تمیز کردن مسجد تشویق می‌کرد و می‌گفت همة کارها با نماز راه می‌افتد. اگر نماز نبود جنگ ما لنگ می‌شد(صادقی، ص52). حسین در خاطرات خود اظهار می‌دارد:«روزی همراه با علی رشیدی در منزل یکی از اهالی روستای سرتکه مهمان بودیم. دشمنان انقلاب که همیشه در تعقیب ما بودند، از این موضوع باخبر شده، فرصت را غنیمت شمره و با نیروهای زیاد، منزل را به محاصرة خود در آورده و خانه را گلوله باران کردند. ولی با رشادت و پایمردی، با آنان به مقابله برخاسته و با به هلاکت رساندن یک نفر از آنان، حلقة محاصره را در هم شکستیم و صحیح و سالم نجات پیدا ‌کردیم(تراشه‌های ماه، ص335). او در میدان نبرد، مردی رشید و دلاور بود و از دشمنان واهمه‌ای نداشت. هر مأموریتی که به وی می‌دادند با کمال میل انجام می‌داد و برایش مهم نبود به کجا برود و یا با چه کسی بجنگد. تمام سعی و تلاش خود را برای حفظ دستاوردهای انقلاب و نابودی دشمنان فریب‌خورده به کار می‌گرفت(تقی‌زاده، ص193). حسین و خانواده‌اش دائماً زیر تهدید ضدانقلاب بودند(صادقی، 36). بایزیدی با مجاهدت شبانه‌روزی خود منطقه را برای جولان دشمن تنگ کرده‌بود و همچون شیر بر دشمنان می‌تاخت. این جانفشانی‌ها وی را به یک فرمانده لایق و کارآزموده و موفق تبدیل کرده‌بود و از وی مردی ساخته بود که تاریخ منطقه کمتر سراغ دارد(تقی‌زاده، ص192). حسین معتقد بود آموزش نیروهای اطلاعات باید بومی‌سازی شود و نیروها براساس موقعیّت و نیازمندی‌های منطقه به کارگیری شوند(صادقی،ص37). او در اکثر عملیات‌های پاک‌سازی منطقه سردشت از جمله عملیات روستاهای شموله، سارتکه، بالان، باریکا(که ضربة مهلکی بر حزب منحلة دمکرات وارد شد)، ربط، شهرسردشت و ... شرکت داشت(صادقی،ص63-39). حسین یک هفته قبل از شهادتش خوابی دید که شهید شده و در جایگاه رفیعی قرار گرفته‌‌است(صادقی،ص65). سرانجام این فرمانده دلاور پس از سال‌ها مبارزه و ایثارگری در تاریخ بیست و سوم خرداد 1372ش (فرهنگ اعلام شهدا، ص154) با سمت فرمانده گردان نبی‌اکرم(ص) سپاه پاسداران انقلاب اسلامی سردشت در روستای گَولان سردشت توسط گروه‌های ضدانقلاب بر اثر اصابت گلوله به درجة رفیع شهادت نائل شد(منصور خدایاری، مصاحبه 19/11/97). حسین علی‌رغم اینکه راه‌های آسانتری برای مقابله با ضدانقلاب داشت، صرفاً از روی جوانمردی و جلوگیری از ریخته‌شدن خون یک مظلوم حاضر نشد خانه‌ای که دشمنان در آن مخفی شده‌بودند را با آر‌پی‌چی منهدم نماید(صادقی، ص 65). مزار او که از شهدای پیشمرگان کرد مسلمان نیز محسوب می‌شود(صادقی، ص33) در شهر ربط تابعة شهرستان سردشت قرار دارد(فرهنگ اعلام شهدا، ص154). دلاورمردیهای فرمانده رشید اسلام حسین بایزیدی شهید بایزیدی در تظاهرات و مبارزات مردمی ملت ایران حضور فعال داشت و با پخش تصاویر و پیامهای امام، وفاداری خویش را نسبت به امام و انقلاب اثبات و نفرت و انزجار خود را نسبت به ظلم و بیداد حکومت منفور پهلوی ابراز میداشت. جاذبه انقلاب، حسین را که روحی حساس داشت و بسیار باشهامت بود، چنان مجذوب خود کرد که به عنوان بسیجی همکاری خود را با سپاه پاسداران شروع کرد و به عضویت رسمی سپاه درآمد. حرکتهای ایذایی گروهک های ضدانقلاب در منطقه و آغاز جنگ تحمیلی رژیم بعثی، حسین را چون شیر ژیان خروشان نموده بود و در پاکسازی روستاهای منطقه و جبهه جنگ تحمیلی حماسه های شایانی از خود نشان داد، به طوری که نام او لرزه بر اندام ضدانقلاب می انداخت. شهید پس از آن که به عنوان بسیجی وارد سپاه پاسداران شد به علت علاقه زیاد و رشادت بی نظیر به زودی پاسدار رسمی شد و در رکاب فرماندهان و سرداران رشیدی چون شهید حاج علی اکبری و دیگران، در میدانهای نبرد درس مردانگی و پایمردی آموخت. تا سرانجام خود نیز فرمانده شد و چون شیر درنده در قله کوه ها و لابلای جنگلهای منطقه سردشت، شمشیر اسلام را به روی دشمنان دین می کشید و وجب به وجب ضدانقلاب را از روستاهای منطقه به عقب می راند. از خصوصیات بارز شهید، داشتن روحیه ای قوی، وقار و متانت، خوشرویی با دیگران، بی توجهی به مادیات در عین فقر، صبر و حوصله و اعتقاد و علاقه قلبی به اسلام و انقلاب بود و در این راه از هیچ کوششی فروگذار نکرد. شهید یک فرد متقی، باایمان، خوش اخلاق و مهربان و خوش رفتار بود و اوقات فراغت خود را با دیدار از اقوام و فامیل و رفتن به دامان طبیعت و ورزشهای محلی و مطالعه طی می کرد. شهید هنگام مراجعه از عملیاتهای خود با وجود خستگی زیاد، نسبت به افراد خانواده و زن و فرزندش بسیار مهربان بود و تا جایی که می توانست به آنها محبت می نمود، به آنها روحیه می داد و از رشادتها و موفقیتهای خود راضی بود و خداوند را سپاس می کرد. تربیت مذهبی حسین در محیط خانواده و غیرت و شجاعت وی و همچنین راهنماییهای پدر جوانمردش، وی را طوری بار آورده بود که نمی توانست شاهد این همه ظلم و تجاوز و بی حرمتی به اسلام باشد. ولی او ساکت ننشست و برای نیل به این اهداف بهترین راه مبارزه با بیدادگری را در همکاری با سپاه پاسداران تشخیص می داد که مشتاقانه و در نهایت اخلاص آن را برمی گزیند و کوه و دشت و جنگل منطقه را بر دشمن تنگ می نماید و همچون شیر بر دشمنان می تازد و این رشادت و از جان گذشتگیها بود که وی را به یک فرمانده لایق و کارآزموده و موفق تبدیل نموده بود و از وی مردی ساخته بود که تاریخ کمتر از این مردان سراغ دارد. سرانجام این فرمانده رشید اسلام و دلاور پس از سالها مبارزه و ایثارگری در تاریخ 24/03/1372 پس از ساعتها نبرد سخت و خونین و رویارویی در روستای گولان به درجه رفیع شهادت نائل گردید. روحش شاد و یادش گرامی باد