
شهید میرعلی یوسفی سادات
- تاریخ تولد: 13221116
- فرزند: ميرمطلب
- محل شهادت: شلمچه
- تاریخ شهادت: 1365/12/05
زندگینامه
در سالهایی که آذربایجان ایران در اشغال نیروهای ارتش سرخ شوروی بود، میر علی یوسفی در 16 بهمن 1322 ه ش روستای سید لَر منطقه مغان به دنیا آمد . پدر میر علی برایش میرزایی اجیر کرد تا به او درمنزل درس بدهد .میر علی دوران کودکی را در خانواده نسبتاً مرفه گذراند. به گفته پدرش برای انجام کارهای روزمره در خانه نوکر داشتند .«میر علی »برای ادامه تحصیل به مشکین شهر رفت و تا کلاس ششم ابتدایی درس خواند؛ اما پس از آن ترک تحصیل کرد . در حدود سالهای 43- 1342 میر علی جوانی 21 ساله و متاهل بود . در دوران اوج گیری مبارزات مردمی علیه رژیم پهلوی ، میرعلی به همراه برادرانش در تظاهرات شرکت می کرد . او در زمان پیروزی انقلاب ، سی و پنج سال داشت. میر علی بعد از پیروزی انقلاب به بسیج پیوست و حدود چهار سال بدون دریافت حقوق خدمت کرد. با شروع جنگ تحمیلی میر علی در آستانه چهل سالگی قرار داشت و به مانند همه عاشقان اسلام وانقلاب به جبهه شتافت . گرچه عائله مندی مانعی برای حضور در جبهه نبرد بود اما میرعلی در طول پنج سال اکثر اوقات خود را در جبهه و در مبارزه علی دشمن گذراند و در جبهه به حبیب بن مظاهر شهرت یافت . در این زمان میر علی یوسفی سمت فرماندهی گردان انصار و فرماندهی گردان 72 ثار ا-…جمعی لشکر 31 عاشورا- و همچنین مسئولیت تعاون لشکر را به عهده در این زمان او تکیه کلامی داشت که از روحیه جوان و شاداب او حکایت می کرد چون مسئول تعاون لشکر بود . همیشه می گفت : عزیزان من ، بازگشت همه به سوی من است . میر علی یوسفی نزدیک به 1361 ماه در جبهه های نبرد بود به گونه ای که همه رزمندگان را فرزند خویش می دانست . میر علی یوسفی سادات در 5 اسفند 1365 در حالی که در خط مقدم به هدایت نیروهای مشغول بود براثر اصابت ترکش به سر و پا به شهادت رسید . پیکر مطهر شهید میرعلی یوسفی پس از انجام تشییع باشکوهی در بهشت فاطمه اردبیل به خاک سپرده شد از این شهید سه فرزندپسر و چهار فرزنددختر به یادگار مانده است .
وصیتنامه
در فرازی از وصیت نامه شهید میر علی یوسفی سادات چنین آمده است: ((فریب خورده، کسی است که گمراهی را بر هدایت ترجیح می دهد. این کارناپسندیده ای است کسی از وجود شما از جهاد طفره رود و بهانه بیاورد که اقدام دیگران کافی است. برای دفع فتنه ای کوچک به لشکر ی بزرگ نیاز نیست، وآنکه از حریم خود دفاع نکند بی گمان نابود خواهد شد (علی علیه السلام). سپاس پروردگار جهانیان را که ابتدای کار ما را سعادت و پایان کار ما راشهادت قرار داد . ( حضرت زینب علیه السلام) سلام بر امام و امت امام که با ایثار و فداکاری اسلام را بعد از چهاردهقرن، شور و شوقی دوباره بخشیدند و درود بر فرزندان راستین اسلام که بااهدای خون خود به پای درخت آزادگی، پاسداران جاوید افاق شرف شدند. شهادتپیام است، هدف است. سفر است که باید گفت و نوشت و شنید و درک کرد. هر قطرهخون شهید با جامعه سخنها می گوید،حرفها دارد و نوشتاری است که صفحاتشباید در برابر دیدگان جامعه باشد. خداوندا حال اینکه بنده عاصی و گنه کارکه سراسر عمرش جز معصیت و روسیاهی چیزی ندارد به سویت آمده است و خونش برسرزمین پاک ایران جاری گشته، با عفو گناهان ،توفیق عنایت نما تا با نوشتنوصیتی خالص، توانسته باشم پیام خود را به حکم مسئولین شرعی روی کاغذ آورم. باشد که یادی از فرد گنهکار و امید وار به عفو خدا،خوانندگان و شنوندگانوصیت را به پیروی از فرامین امام پاسداری از خون شهدا، پایبند و مقاوم ترسازد. ای معبود من،ای آنکه دلهای پاک در لقاء تو می تپد، من به ایمان قلبی خودنسبت به دین اسلام و در پی اجابت امر رهبرم و با احساس مسئولیت برای دفاعاز دین تو برگزیده رسول تو به میدان جنگ آمده ام. خدایا ! من با تودر شهادتدوستانم ،در پر پر شدن لاله های جوان گستان ایران عزیز، من به هنگام بلندشدن ناله های کودکان مادر از دست داده در بمباران دشمن،با تو پیمان بستم وعهد نمودم که تا پایان راه بروم، حل بر پیمان خود وفا کرده ام،الهی من بهوفاداری و خلوص عمل نمودم تو نیز مرا بپذیر. برادران و خواهران من،مگر جزاین است که هدف از زندگی ،شناختن خدا و شتافتن به سوی اوست و مگر جز ایناست که دنیا مزرعه آخرت است و رهگذری بیش نیست. باید دانست که ما برای آخرتآفریده شده ایم نه برای دنیا، پس باید حق را شناخت و با کسانی که در دنیابا حق می ستیزند مبارزه کرد. کافی نیست انسان ستمگر نباشد بلکه لازم است ازستمدیدگان نیز دفاع کند. خداوند از ماشکر گزاری می طلبد و خلافت خود رادرزمین به ما می سپارد. فرصت ما محدود است پس باید به جهاد برخیزیم تا بدینوسیله شکرگزاری خود را به جای آوریم و شایستگی خود را جهت کسب خلافت او ونیل به بهشت اونشان دهیم. سخنی دارم با دانش آموزان و آینده سازان که قرار بود بعداز مدتی اندکافتخار معلمی اینها را داشته باشم، خدا می داند چقدر علاقه به آگاهی وهوشیاری و تهذیب شما در وجود من موج می زند. آرزوی من این است که همه شمافردی مفید و پاک برای خدمت به اسلام شوید و سنگر مقدس درس و علم را به دستمنحرفین و منافقین که همیشه از صدر اسلام تا کنون بوده اند، ندهید. و شما ای خانواده عزیزم، از اینکه دیگر در میان شما نیستم غم مخورید وافتخار کنید که شهیدی در راه خدا و قرآن، اگر خدا قبول کند داده اید. مادرجان مبادا در فراق من ایمانت سست بشود و ناراحت شوی که فردا در محضر خداوندنمی توانی جواب حضرت زینب (ع) را بدهی. چرا که او تحمل ۷۲ شهید را نمود وبدان این یک امتحان الهی است.))