img not found

شهید ابراهیم موحدی مهرآبادی

  • تاریخ تولد: 04 مرداد 1340
  • فرزند: علي محمد
  • تاریخ شهادت: 04 دی 1365





زندگینامه


سردار شهید، ابراهیم موحدی در صبحگاه 18 آبانماه سال 1340، در روستای مهرآباد ابرقو، با زمزمه مترنم اذان چشم در چشم آفتاب دوخت و قدم به سرای خاک نهاد و در دامانی پر از مهر و عطوفت و آغوشی پر از عشق و محبت به اهل بیت علیهم‌السلام پرورش یافت و ایام شورانگیز کودکی را در کوچه پس کوچه‌های روستا پشت‌سر گذاشت. همگام با کودکان روستا دوران تحصیل را در دبستان شروع نمود و هنوز سالیانی چند از دوران پرشور و صفای تحصیل او نمی‌گذشت که بر اثر فقر و تنگدستی از ادامه تحصیل بازماند. شهید با سن کمی که داشت دوشادوش والدین خود ابتدا در مزرعه و بعد با هجرت به شیراز به کار و تلاش پرداخت. وی که جوانی رشید و برومند شده بود، همزمان با اوج گرفتن نهضت اسلامی، در فعالیت‌های سیاسی و انقلابی شرکت نمود و بعد از پیروزی انقلاب همدوش با همسنگران خویش برای برگزاری نماز جمعه راهی ستاد برگزاری نماز جمعه شد و در آنجا با شور و شوق مشغول به فعالیت گردید و در آن زمان بود که شیفته سیمای ملکوتی اولین شهید محراب آیت‌الله دستغیب شد و با عشق و علاقه گرد شمع وجود آن شهید، پروانه‌ای شد بی‌پروا! شهید در سال 1359 به خدمت مقدس سربازی رفت که مصادف با ایام جهاد علیه کافران و متجاوزان عراقی بود. او تا پایان دوران سربازی در جبهه‌های نبرد علیه ظلم و تجاوز مردانه جنگید و چندین بار نیز مجروح شد. شهید موحدی پس از شهادت شهید محراب، بار فراق و تحمل هجران را تاب نیاورد و با روحیه‌ای مالامال از عشق راهی دیار خون و آتش شد و به عنوان مربی اردوگاه آموزشی مشغول به خدمت گردید. وی پس از تشکیل تیپ امام سجاد(ع) مسئول عملیاتی این تیپ گردید و در عملیاتهای متعددی، شایستگی‌ها و دلاوریهای منحصر به فردی از خود نشان داد. کربلای 4 نیز جولانگاه این رزمنده و سردار رشید اسلام بود و در این عملیات شهادت و شجاعتی بیاد ماندنی از خود به جای گذاشت. این شهید عزیز که هیچگاه سنگرهای جهاد و مبارزه را خالی نمی‌گذاشت، سنگر علم و تحصیل را نیز خوب دریافت و در جبهه به صورت متفرقه تا سال چهارم دبیرستان ادامه تحصیل داد. روح لطیف و حساس او به صفای عشق صیقل خورده و هر آینه مشتاق دیدار یار دیرین خویش بود، سرانجام در چهارم دیماه 65 در منطقه شلمچه "شرابا طهورای" حضرت حق را نوشید و مرغ سبکبال روحش به بیکران عشق لایزال حضرت دوست پرواز نمود و به دیدار معبود شتافت.

وصیتنامه


"پروردگارا! تنها راه سعادت خودم را شهادت در راهت یافتم و چه زیباست که من با زمان اندک با بهترین وسیله، اعلاترین و ارزشمندترین ارزشها را گرفتم و این نیست مگر لطف و عنایت پروردگار به بنده‌اش. پروردگارا! اینک تو را شاهد می‌گیرم که آگاهانه به مشهد خویش شتافتم، برای دفاع از اسلام و جهاد در راه تو و در راه تحقق جمهوری اسلامی در تمام گیتی."