img not found

شهید آگل سلیمی

  • تاریخ تولد: 05 آبان 1332
  • فرزند: غلامحسن
  • تاریخ شهادت: 02 فروردین 1361





وصیتنامه


:(وصیت نامه شهید آگل سلیمى))پدرجان و مادرم! این روزها در مرز کشورمان آتش مى بارد. این روزها در مرز کشورمان جوانها جان مى بازند. امیدوارم سلامت باشى و هیچ وقت رنج و اندوه به خود راه ندهى. تو نیز سرباز بودى و مى دانى چه مى گویم، من تو را بسیار ناراحت کرده‌ام. من تو را بسیار آزرده ام. امروز که در جبهه مى جنگم باز زحمت مرا مى کشى و من خجالت مى کشم. پدرجان! اگر زمانه بى وفا شد، من برنگشتم، بچه هاى مرا خوب تربیت کن. نگذار هیچ وقت دست غریبه را نگاه کنند. هیچ وقت اجازه نده که از کسى حتى یک شکلات بگیرند. نگذار بچه هاى من به این کار عادت کنند. من براى تربیت آنها جانم را گذاشته‌ام والا خودت مى دانى شکم بلا نیست. پدرجان! باید مرا ببخشى که داماد خوبى نبودم. باور کن نادانى کردم و همیشه اشتباه از من بود و تو گناهى نداشتى. پدرجان! با هزار بدبختى خانه اى خریده‌ام هیچ وقت نگذار کسى آن را بفروشد. آن خانه سرمایه بچه‌هاى من است. ناراحت مى شوم، بچه‌هاى من در خانه دیگرى زندگى کنند. نگذار سرمایه زن و فرزند {مرا} کسى دست بزند. همیشه فقط تا زمانى که زنده هستى، سرپرستى آنها را به عهده بگیر. آخر بچه‌هاى من تو را خیلى دوست دارند. این روزها کسى امید برگشت ندارد. اگر دیدى روزى کسى برگشت، بدان که او پشت جبهه بود و مسئول نخود و لوبیا بوده است. همیشه مسئول نخود و لوبیا زنده برمى گردد و کم دیده شده {که } شیرمردان کارزار برگردند. پدرجان! تمام بدهکارى مرا پرداخت کن. یعنى قسط بندى کن و بدهکارى خودت را نیز کم کن ولى با فروش خانه هرگز، هر وقت در خانه خود کرسى کار گذاشتید، یاد من کن. چون کرسى خانه شما را خیلى دوست دارم. پدرجان! اگر زمانه طورى شد و نتوانستم از خجالت تو برآیم، مرا ببخش و از خدا حق خود را بگیر. پدرجان! مى دانى زجر زیاد کشیده‌ام و هنوز جوانم. مى‌دانى هیچ وقت خانه اى را که خریدم در آن راحت زندگى نکردم. خیلى دلم مى‌خواست خانه ام را نقاشى کنم تا پیش دشمنان روسفید باشم. اگر عمرى بود که هیچ، اگر نبود خودت با پول من این کار را بکن و نگذار خانه بچه‌هاى من خرابه شود و مردم خیال کنند، صاحب ندارد. پدرجان! من یک روز به دو دست بریده عباس (ع) قول دادم و امروز به دست بریده عباس قول مى گیرم که نگذار بچه‌هاى من هیچ وقت به دست کسى نگاه کنند. آنها فقط پول مى شناسند و نمى دانند از کجا بیرون مى آید. از تو به خاطر همه زحمتهاى من تشکر مى کنم. از همسرت نیز متشکرم. اگر رضا سربازى نرفته از خانواده من حمایت کند. آدم گرگ صفت زیاد است. به همه انسانهاى خوب سلام برسان. (فرزند سربازت سلیمى)پدرجان! حدود هزار تومان به گروهبان یکم امامى و هفتصد تومان به دامادم عبدالرضا ملکپور بدهکارم و از کسى طلبى ندارم و کلیه بدهکارى من مربوط به تو مى شود که خودت مى دانى. سلیمى