شهید ابراهيم گلپور
- تاریخ تولد: 09 آذر 1347
- فرزند: تقي
- تاریخ شهادت: 22 بهمن 1364
وصیتنامه
1644976 ابراهيم گلپور بسم الله الرحمن الرحيم - ولا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون . چون بر هر مسلمانى واجب است كه در مواقع ضرورى وصيت نامه اى داشته باشد ، اينجانب ابراهيم گلپور فرزند تقى داراى شماره شناسنامه 837 صادره از اهواز وصيت نامه خود را به شرح زير مى نويسم . اكنون كه اين وصيت نامه را مى نويسم مورخه 17/11/1364 مى باشد و در صحت و سلامتى تام بدنى و روحى قرار دارم . بايد بگويم من از روزى كه با بسيج مستضعفين رابطه پيدا كردم و با بسيج انس گرفتم راه اصلى خودم را كه راه سرخ حسين ابن على است و راه سرخ ولايت فقيه است يافتم . خدايا شكرت كه چنين نعمتى را به من حقير عطا فرمودى . خدايا چگونه تو را به خاطر نعمت هايت شكر گويم و چگونه به تو اميد نبندم و مأيوس از رحمتت شوم و حال آنكه مى بينم الطاف و ترحماتت بر من محتاج سرازير است . « الهى هب لى كمال الانقطاع اليك » خدايا دلم را از هر درى نا اميد و به درگاه تو متوجه ساز و لحظه اى مرا به خودم وامگذار . خدايا باورم شده كه راهى جز به سوى تو و اميدى جز به تو نيست . الهى در اين حيرتكده دنيا كه مظاهر فريبنده از هر سو انسان را به ضلالت مى كشد و سينه ها و قلب هايى كه عرش خدايند به شيطان سپرده مى شود . خدايا در اين ديار جز آنان كه خود را به تو سپردند ، همه هلاك شدند ، جز آنان كه در حصار اخلاص جا گرفتند همه در غفلت از تو ، به گناه مشغول شدند و تنها آنان كه كوچكى خود و عظمت تو را يافتند نجات را پيشه كردند و ديكران همه يا اسير كبر شدند و طغيان كردند و يا اسير جهل شدند و شرك ورزيدند و يا ننگ نفاق را پذيرفتند و جامه فريب پوشيدند . و اى خداى مهربان من همه اين پستى ها را دچار شدم و باز اعتراف مى كنم كه « لا تكلنى الا نفسى طرفه عين ابدا » خدايا تو دستم را گرفتى و تو دستم را بگير . خدايا به من صبر عطا كن كه چون دشمن را ببينم و آتش كشنده اش را ، و چون كفر را ببينم و زرق و برقش را ، با متانت و وقار بر گوشه اى آرام گيرم و مغزش را نشانه روم و چون سربى داغ بر بدنم نشيند بى هيچ وقفه و مكثى به زبانم جمله تشكر جارى شود . خدايا آنگاه كه قدم در آتش بايد گذاشت و آنگاه كه گلوله و گوشت را بايد آشتى داد ، دلم را به نورت و قلبم را به يادت آرامش ده و خداوندا آخرين سخنم را توحيد و آخرين خواستم را رضايت تو و آخرين تلاشم را تسليم در مقابلت قرار ده ان شاء الله . خدايا اين بدن را كه تو عاريه ام داده اى اينك به خدمتت تقديم مى كنم . چون هرچه بگذرد گناهم بيشتر و سنگين تر و روزى كه چنين مشترى مناسبى پيدا شود بسى دور است . خداوندا بيا اين بدن تقديم تو بپذير اى ارحم الراحمين . ولى سخنى با تو اى مادرم : مادرم مى دانم كه برايم رنج و مشقت فراوانى كشيده اى و شب و روز برايم بيدارى كشيده اى و در تابستان و زمستان كار كرده اى تا مرا سير كنى و خرج تحصيل مرا تأمين كنى . مى دانم كه با رفتن من تو گريه ها خواهى كرد اما من در منار حضرت حسين (ع) حضرت محمد (ص) زندگى خواهم كرد و تو بايد سرافراز باشى كه يگانه امانت را كه خداوند به تو داده بود به طور احسن نگهدارى كردى و دوباره به خودش باز گرداندى . مادرم نمى خواهم كسى اشكت را ببيند . گريه نن كه با هر دانه اشكت دشمنان اسلام شاد و شادتر مى گردند. مادرم به خواهرم تسلى بخش و به يگانه برادر كوچكم شجاعت بياموز تا ادامه دهنده راه من باشند زيرا آن ها به زبان تو و قلب سخت محتاجند . خواهر قلب رئوف شما مرا بيمناك كرده مبادا در مرگ من گريه كنيد . بلكه استوار باشيد و جواب تبريك ها را تبريك و جواب تسليت ها را تبريك عرض كنيد . دوباره هم مى گويم كه در شهادتم گريه نكنيد كه از شما راضى نخواهم بود . بلكه در روز هاى جمعه در سر قبرم قرآن بخوانيد . و اگر خدا خواست و شهادت نصيب اين بنده گناهكار خدا شد چون ساكن طبس هستيد در امامزاده مرا تدفين كنيد . و اگر جنازه ام به طبس نيامد ، اصرار بر يافتن جنازه ام نكنيد و راضى نيستم كس را به خاطر من به زحمت بياندازيد و دولت و سپاه را مورد سئوال قرار دهيد . فقط از شما مى خواهم كه نماز اول وقت يادتان نرود . ولى سخنى چند با همرزمانم : اى همرزمان ! چون به صف دشمن مى تازيد سرهاتان را به خدا عاريه دهيد و جز عظمت خدا همه چيز را حقير بدانيد . بر صف مؤمنان نظر كنيد كه على اميرشان و حسين سيد و سرورشان و دشمن در هراس ازخشمشان است . اى همرزمان و اى ادامه دهندگان راه شهدا ، اگر به يارى خدا و با دست قدرتمند رزمندگان اسلام به صحن و سراى اباعبد الله الحسين رسيديد به ياد اين حقير باشيد . به آقايم حسين عرض كنيد كه آقا خودت شاهدت بودى كه عاشقانت چقدر دوست داشتند در حرمت به سر و سينه بزنند يادتان نرود حتما سلام مرا به حسين (ع) برسانيد . سخنى چند براى دوستان :دوستانم ،عزيزان بهتراز جانم ، مى بخشيد مرا و اميدوارم كه مرا حلال كنيد چون دراين دوره تحصيلى كه با شما بودم نتوانستم دوست خوبى براى شما باشم . اما شما براى من دوستان خوبى بوديد . از كسانى كه در دوران مأموريتم براى اين بنده حقير نامه نوشتند و ابراز محبت كردند يك دنيا متشكرم و از كسانى كه نتوانستم برايشان نامه بنويسم عاجزانه مى خواهم كه مرا حلال كنند . امت حزب الله ! من كمتر از آنم كه براى شما پيامى داشته باشم ولى از شما مى خواهم كه پيرو امام عزيز باشيد و بدانيد كه هر چه داريم و نداريم تفيل وجود امام امت است . و اى كسى كه از جمهورى اسلامى حقوق دريافت مى كنى! بدان كه يك لحظه سستى در كارت مساوى با ضربه به اسلام و خودت مى باشد چون خداوند يكتا و خون شهداى واقعى راه حق ناظر بر اعمال يكايك ما هستند . از معلمان و دبيرانى كه وقت گرامى خودشان را صرف تعليم اين بنده گناهكار خدا كردند خيلى متشكرم و از خداوند خاضعانه مى خواهم كه در ثواب شهادت اينجانب شريك باشند . ضمنا از پدراندرم خيلى ممنون هستم كه در اين چند ساله در امر پرورش بنده كوشا بوده اند و اميدوارم كه اگر ازمن بدى ديده اند مرا بخشند و بعد از آن زندگى خوب و خوشى داشته باشند . ان شاء الله . توصيه مى كنم هر كس در جلسه ترحيم اين بنده حقير شركت كرد محفل را با اين كلمات مزين كند كه « خدايا خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار » - 1000 تومان بابت رد مظالم و يك ماه روزه و نماز براى من به جا آوريد . 2% 1644976 ابراهيم گلپور بسم الله الرحمن الرحيم چون بر هر مسلمانى واجب است كه در مواقع ضرورى وصيت نامه اى داشته باشد من هم وصيت نامه ام را بدين شرح مى نويسم : متن وصيت نامه اينجانب ابراهيم گلپور فرزند تقى داراى شماره شناسنامه 837 متولد اهواز محصل كلاس سوم شهيد مفتح دبيرستان شهيد نواب صفوى . با سلام به مهدى موعود (عج) و نايب بر حقشان امام امت خمينى بت شكن روح خدا ، پير جماران ، ياور مستضعفان و دشمن مستكبران جهان و با سلام و درود به شهيدان راه حق . مادر و خواهر و خانواده مهربانم ! من خود را لايق نمى دانم كه براى شما وصيتى داشته باشم . مادرم مى دانم كه برايم رنج فراوان كشيده اى . مطمئنا دل سوخته ات جز با ياد خدا آرام نخواهد گرفت . مادر جان برايم سخت نفرت آور است كه به مرگ طبيعى و در بستر بميرم . من مى روم اما تو گريه خواهى كرد اما من در كنار حضرت محمد (ص) و حسين (ع) زندگى خواهم كرد . رسالت تو رسالت زينب گونه است . در مرگم گريه نكن . نمى خواهم كسى اشكت را ببيند . مادرم قلب خود را قوى دار كه سربازان امام زمان كه فرزندان تو نيز هستند هر روز در حبهه هاى نبرد حق عليه باطل حماسه اى نو مى آفرينند . مادر به خواهرم تسلى بخش و به يگانه برادر كوچكم شجاعت بياموز . زيرا به تو و قلب تو و زبان تو سخت محتاجند . خواهرم ! قلب رئوف شما مرا بيمناك كرده است مبادا شيون كنى .فقط از شما مى خواهم كه حجاب اسلامى را رعايت كنيد و از نماز يادتان نرود . مادر اگرچه براى شما فرزند خوبى نبودم و خواهر اگرچه براى شما برادر خوبى نبودم اما مرا حلال كنيد .و برايم دعاى خير كنيد و سر قبرم قرآن بخوانيد تا از آواى قرآن روحم شاد بشود . دوباره مى گويم اگر شهادت نصيب اين بنده گنهكار خدا شد برايم گريه نكنيد بلكه بكوشيد پاسدار عفت و پاكدامنى باشيد و بكوشيد كه همچون زينب عمل كنيد . اى كسى كه از جمهورى اسلامى حقوق دريافت مى كنى ، مسئول و غير مسئول ، كارمند ، كشاورز بدان كه خداوند يكتاى جهان و خون مطهر شهدا بر رفتار شما ناظرند . يك لحظه سستى و كاهلى در كار برابر با نابودى خودت و اسلام است . اى ملت مسلمان تابع رهبر باشيد و امر پيامبر گونه اش را به جان بخريد . شكر خدا را به جا آوريد كه از هر نعمتى برتر است . در اين موقع كه وصيت نامه ام را مى نويسم يادم نمى آيد كه كسى از من طلبكار و يا بدهكار باشد . اگر كسى از من طلبى دارد به خانه مه مراجعه كند و طلب خودش را دريافت كند . از كليه دوستان و آشنايان كه مرا مى شناسند مى خواهم كه مرا حلال كنند . چون در اين دوره اى كه با هم بوده ايم نتوانسته ام براى شما دوست خوبى باشم . اى عزيزان همرزم ! موقع فتح كربلا به ياد اين حقير باشيد . به مولايم حسين ابن على عرض كنيد كه آقا خود شاهد بودى كه عاشقانت چقدر مشتاق زيارت ضريحت بودند ولى رفتند و ضريحت را نديدند . ديگر عرضى ندارم . خداحافظ . ابراهيم گلپور 28/10/1364 خدايا خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار . لطفا در مطلب بگنجانيد . ضمنا از پدراندرم خيلى متشكرم كه تا اين لحظه مرا از دست رنج روزانه اش پرورانيده است .