img not found

شهید آدم مرادی

  • تاریخ تولد: 01 فروردین 1347
  • فرزند: عبداله
  • تاریخ شهادت: 28 خرداد 1364





وصیتنامه


1692968 آدم مرادى به نام خدا پاسدار حرمت خون شهیدان با درود فراوان به رهبر کبیر انقلاب اسلامى و بنیان گذار جمهورى اسلامى ایران امام امت خمینى بت شکن و با سلام به رزمندگان پرشور و غیور اسلام و شهیدان به خون خفته اسلام و با درود بیکران به رهبر آزادگان حسین بن على(ع) که در راه دین خدا دست بیعت به ابرجنایتکاران و مزدوران زمان خود نداد و درس شهادت و آزادگى به انسانها آموخت و آموزش این روش با خون وپیام بود که مقدمه درسش گذشتن از تمام عزیزان و نورچشمان خود که حتى با مظلومیت از طفل شش ماهه اش گذشت و از دیار خود به کربلا هجرت کرد تا فلسفه قیام و هجرت را به مردم بفهماند و از این دو شهادت را با آغوش باز قبول کرد و زیر بار ذلت نرفت زیرا دین احتیاج به خون داشت و اگر لکه اى بر دامن دین زده شود تنها با خون مى شود پاک نموده و بنابر این براى رشد دین باید خون داد خونى که توام با پیام باشد. و سلام بى پایان به امام امت که دین مبین اسلام را پس از چندین سال که توسط پادشاهان مزدور و جنایتکاران بیگانه از بین رفته بود به ایران عزیز ارمغان آوردند و درس شهادت و ایثار و از خودگذشتگى به جوانان پر فتوح ایران آموخت و اعلام کرد آمریکا و ابرقدرتهاى شرق و غرب هیچ غلطى نمى توانند بکنند. و سپاس و ستایش خداوند را که به من توفیق شرکت در جبهه هاى اسلام و قرآن نصیبم کرد تا بتوانم آنچه خودش به من عطا کرده بود بر طبق اخلاص بگذارم. اما وصیتى چند به مادرم و برادرانم و به دوستان خود دارم که امیدوارم با بزرگى و شرف و عزت خودشان از کوتاهى و تقصیرات من بگذرند. ولا تحسبن الذین قتلوا فى سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون. گمان نکنید آنهایى که در راه خدا شهید شده اند مرده اند بلکه زنده هستند و در نزد خدا مغتنم مى باشند. بنام کسى که هستى را آفریده بنام مهربانان و بنام خدایى که جان مى دهد و جان مى ستاند من سخنم را با نام او آغاز مى کنم و این آخرین پیام من است به تمامى عزیزانم که مرا مى شناسند و به کسانى که مرا دریافتند و مرا به عقل خود دیوانه نپنداشتند مى خواهم با پدرم که براى او فرزند خوبى نبودم سخن بگویم پدرى که تمامى عمرش را به خاطر من رنج و زحمت کشید تا مرا بزرگ کند نتیجه زحمتهاى او بود که مرا به منزل عاشقان کربلا و حسین(ع) فرستاد و من این عشق را که الله است به او مدیونم. مادرجان براى من در انظار مردم گریه نکنید . مومن آن است که غم خود را در جگر خود و در دل خود بسوزاند ولى همیشه شادى در رویش باشد. مادرم این شهادت هدیه اى الهى است که از جانب خداوند تبارک و تعالى براى آن کسانى که لایق هستند مى رسد . این شهادتهاست که باعث مى شود احکام اسلام و انقلاب پیشرفت کند. باز مى خواهم با مادرم که هیچ وقت به او خوبى نکردم و خیلى به رنج و زحمتش انداختم سخن بگویم. اى مادرجان! اى کسى که شیره جانت را به من دادى و عمرت را در کنار من سپرى کردى حالا این حاصل عمر تو بود که مرا به آنچه که مى خواستم رساند و آخرین کلام این است که مرا حلال کنى و شیرت را بر من حلال گردانى و این تویى که در روز رستاخیز باید مرا شفات کنى و از 40 نفر مومن و مسلمان شفاعت مرا بگیرى چون حدیث است که مى گویند اگر 40 نفر مسلمان پشت سر یک فوت شده بگویند که خوب بود آن مرده در بهشت است. مادرجان هر چه مى توانید از مردم شفاعت مرا بگیرید و از فامیلها بخواهید مرا حلال کنند و هر بدى از ما دیدند ببخشند چون من به آنها نتوانستم خوبى بکنم چون سعادت آن را پیدا نکرده بودم من براى این به جبهه آمدم چون براى رسیدن به آرمان خویش از شط خون باید گذشت که وظیفه الهى است که براى خدا و خلق خدا خدمتى کرده باشم و وظیفه هر مسلمان است که در راه خدا به خلق خدمت کند. ممکن است مرگ در حالت عادى و هر موقع که بشود به سراغ انسان بیاید پس چه بهتر است که انسان در راه خدا بجنگد و شهید بشود همانطورى که حضرت محمد(ص) مى فرماید مرگ ارمغان است براى مومن از طرف خدا مى آید و به کسانى که لایق هستند و امروزه اسلام و مردم به این رقم مرگها که از جانب خدا مى آید افتخار مى کند آن هم شهید شدن در جوار ائمه(ع) مذهب که ما مسلمانان مى خواهیم انسانى عادل و کامل به تمام معنى بسازد و همانطور که در قرآن آمده است «الا بذکر الله تطمئن القلوب» همانا با یاد خدا دلها آرامش مى یابد. همیشه به یاد خدا باشید و در راه خدا حرکت کنید که به هدف بزرگ که مى خواهیم برسیم و همانطورى که در نهج البلاغه آمده است: «اکرم الموت القنل فى سبیل الله» شرافتمندانه ترین مرگها شهادت است. وصیت مى کنم شما را که دنبال رو آیه شریفه «یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولى الامر منکم» باشید و ما بین نمازهایتان امام را دعا کنید که با دعاهاى شما است که این انقلاب پیروز مى شود. در پایان حرفهایم چیزى یادم آمده که مى گویم و باز وصیت مى کنم برادران و خواهران از شما مى خواهم نماز خود و عبادت خود را بر پاى دارید و در مسجدها و در نمازجماعت ها و نمازجمعه ها شرکت کرده و مرا حلال کرده و دعا کنید و مرا هم شفاعت نمایید « وقضى ربک الا تعبدوا الا ایاه» فرمان خدا بر ان رفته که جز او را نپرستید. دوستانم! بروید سراغ نماز که ستون دین است همانطورى که حضرت على(ع) مى فرماید که (بین کفر و ایمان هیچ چیز نیست جز نماز) ارزش نماز را بدانید. نماز را سبک نشمارید نماز جماعت بخوانید همانطورى که دریاها همه مرکب شود و تمام درختان قلم و تمام ؟ خواهران و برادران این حقیقتى است که همه ما دیر یا زود باید برویم ولى وسیله رفتنها فرق مى کند . پس بگذارید آدمى بهترین راه را که شهادت مى باشد انتخاب کند و به لقاءالله بپیوندد. برادرم و مادرم دوست دارم اگر در میدان نبر کشته شدم مانند دیگر شهدا با همین لباس رزم به خاک بسپارید و اگر در میدان نبرد کشته نشدم و زخمى شدم و به بیمارستان یا به جاى دیگر دور از میدان رزم کشته شدم در روى کفنم اسم خدا را با پارچه اى ببندید که همه بدانند در آن دنیا به غیر از خدا و ائمه هیچ کسى ندارم و به خاطر خدا جنگ کردم و شهید شدم. آرى برادر و مادر و خواهر و برادران من در جبهه جنگ مى رزمم تا مجلس شوراى اسلامى تا دولتم تا ملتم بتوانند براى اسلام خدمت کنند. اگر انشاءالله شهید شدم و جسدم را آوردند و مجلس ختمى برایم گرفتید دوست ندارم فئودالها و سرمایه داران در مجلس ختم من شرکت کنند. زیرا من براى ریشه‌کن کردن ظلم و استقرار حکومت عدل على را پیشه کردم. در آخر از همه خواهران و برادران دینى خود طلب آمرزش دارم و همچنین از برادرم و مادرم طلب آمرزش دارم. خدانگهدارتان آدم مرادى