شهید قربان فرجی آغوزدره
- تاریخ تولد: 01 تیر 1344
- فرزند: ميرزا
- تاریخ شهادت: 22 دی 1365
زندگینامه
شهید فرجی یکی از روزهای سال 1342 در روستای آغوزدره از توابع شهرستان بهشهر مازندران در آغوش پر مهر مادر جای گرفت. روزهای پرنشاط کودکی را در جمع خانواده سپری کرد و بعد از اخذ مدرک ابتدایی جهت ادامه تحصیل به بندرگز مهاجرت نمود سال سوم راهنمایی با اندیشههای والای امام آشنا شد و فعالیت سیاسی انقلابی خودرا به رهبری پیری فرزانه انقلاب آغاز کرد. بعد از پیروزی انقلاب و شکوفائی این نهضت عظیم به عضویت بسیج درآمد آنگاه سبزپوش دشت شقایق سپاه پاسداران شد و به همراه 22 نفر از فعالترین جوانان شهر سرپرستی سپاه بندرگز را بر عهده گرفت. آموزش نظامی را در جنگل البرز و کوهستان هزار جریب به پایان رساند. و در عملیتهای بسیاری در مناطق جنوب و غرب کشور ایران در طول سالهای دفاع مقدس شرکت کرد. قربان فرجی با مسئولیت محور دو از واحد تخریب لشکر 25 کربلا در عملیاتهای کربلای 5 در سال 1365 در سن 23 سالگی در شلمچه به جمع یاران سیدالشهداء پیوست.
وصیتنامه
من المومنین رجال صدقوا ما عهدوالله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظرو ما بدلو تبدبلا «احزاب 22» برخی از مومنان بزرگ مردانی هستند، که بعهد و پیمانی که با خدا بستند کاملاً وفا کردند. پس برخی بر آن عهد ایستادگی کردند، تا برای اسلام شهید شدند و برخی به انتظار فیض شهادت مقاومت کرده و هیچ عهد خود را تغییر ندادند. الذین اذا اصابتهم مصیبه قالو اناالله و اناالیه راجعون. «بقره165» پس از حمد و ستایش بر خلاق جهان، شهادت میدهم که او خدای یگانه است و جز او خدای یگانه است و به جز او خدای دیگری نیست. خدایی که خلق کرد انسانها را، و میراند و زنده می کند، برای پاداش اعمال نیک و بد انسانها در روز قیامت.شهادت می دهم، حضرت محمد(ص) فرستاده او خاتم پیامبران است.و علی (ع) امیرمومنان حجت و دلیل بر،جدائی مومن از کافر است.شهادت می دهم که یازده فرزندش برای هدایت بشر آمده اند. و آخرین آنها حضرت صاحب الزمان (عج) است که آخرین ذخیره خداوند در پشت پرده غیبت بوده الهیبسر میبرد و روزی ظهور خواهد کرد و جهان را پر از عدل می کند و شهادت می دهم که امام خمینی(ره) نائب بر حق حضرت مهدی (عج) و ولی فقیه می باشد. خدایا ترا شکر می کنم که مرا از پوچها و نا پایداریها و خوشیها آزادم نمودی و شایستگی جنگیدن در راه خودت را بر علیه کافران عنایتم فرمودی... پس از هر چیز امیدوارم که این خونهایی که از بدنهای این جانبازان اسلام می ریزد برای هر چیز بیشتر مستحکم شدن پایه انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی در تمام دنیا باشد.و از خداوند می خواهم که این شهیدان را از پدر و مادر و تمامی خانواده های شهدا و ملت شهید پرور قهرمانایران قبول بفرماید و ثمره این خونهای شهیدان باعث شود تا این دست نشانده های ابر قدرته و خود این ابر قدرتها و بخصوص خود شیطان بزرگ آمریکا و اسرائیل را از صحنه روزگار محو نماید امیدوارم که این انقلاب تا انقلاب حضرت مهدی (عج) ادامه داشته باشد و فرمانده اش نائب بر حقش امام خمینی باشد. ای مردم مسلمان بی تفاوت نباشید هر کدام به دست خود تا می توانید بکوشید یا در جبهه یا در پشت کمک به جبهه ها یا در کارخانه ها و کشاورزی در کشتزارها و معلم مدرسه و روحانی در اجتماع و همه مردم در صحنه تا می توانید فعالیت کنید این انقلاب را به پیروزی کامل برسانید که مقدمه برای انقلاب جهانی حضرت بقیه الله (عج) می باشد. چند کلمه با پدر بزرگوارم: پدرم عزیزم می بخشید که نتوانستم عصای دست پیری شما بشونم آن زحمتهای که برایم کشیدی آرزوی داشتی که روزی زحمتهای شما را جبران کنم ولی از آنجائی که حکم جهاد از طرف امام عزیز داده شد دیگر چکونه می توانستم لبیک نگویم و به جبهه نیایم و در کنار شما باشم خیلی مشکل بود برای من به خاطر اینکه بر خودم اینکه بر خودم واجب می دانستم که به جبهه بروم و آن علاقه ها و دلبستگی های دنیای را رها کنم و بسوی خدای پرواز کنم.پدرم آیا از اینکه توانسته ای در مهمترین برهه از زمان و آنهم زمانی که اسلام عزیز مورد حملات گوناگون گرگهای عصر و شب قرار گرفته است. قربانی ناقابلی را اهدا کنی خرسند نیستی اگر جوابت مثبت است که درود خدا و رسول خدا بر تو باد که چه خوب اسلام را شناخته و سربلند و فاتح بیرون آمده ای. اما سخنی با مادر رنج کشیده ام و دیگر مادران شهدا مادر جان نمی دانم چگونه از تو برای همه زحمتهایی که متحمل شدی و شبهای زیادی را بر سر گهواره ام بی خوابی کشیدی و در هوای سرد و گرم ترم کردی و با عصاره ی محبت ها و نوازشهای مادرانه تربیتم نمودی تشکر کنم مادر جان آفرین بر تو بر دیگر مادران شهدا که حسین (ع) را با شیرتان در عمق جان شهدا جان دادید تا که ندای امام عزیزمان را با دل و جان پاسخ گویند. مادر جان می دانم که در شهادتم بسیار خواهی گریست و برایم سینه چاک خواهی کرد ولی این را بدان که خون فرزندت در مقابل خون حضرت رسول الله خدا هیچ می باشد و باید شما دستهای خود را به سوی آسمان دراز کنید.پروردگارا متعال را سپاس گوئید و بدانید که امروز حضرت فاطمه (س) از شما راضی می باشد. اما سخنی به همسرم : که در حال و هوای انقلاب اسلامی با تحمل دوری من صبر و مشکلات و سختیهای و آزمایشهای الهی با الهام از اسوه های زنان بزرگوار و مصیبت زده مکتب تشییع وفاداری خویش را به امام و خون شهدای کربلا و شهدای انقلاب اسلامی ثابت کرده اید.و انشاءالله تا آخرین لحظه های عمرت مادری شهید پرور برای فرزندم خواهی بود. همسر مهربانم در این برهه از تاریخ اسلام متحمل رنجهای فراوانی شدی. تو ای غلامحسین جانم که گرمای وجود کوچک و نازنینت در آغوش بابا صفایی دیگر داشت اگر بعد از این آغوش بابا به رویت باز نیست به دامن پر مهر و محبت مادرت پناه ببر که جای پدرت را پر خواهد کرد که از دامن او درس شهادت و ایثار را یاد بگیر چرا که او با پیام خویش در قبال خون شهدا رسالت به ثمر رساندنت را عنوان سرباز امام زمان به عهده دارد،بدان راه بهشت راهی است که باید از پیچ و خمهای کمر شکن و طاقت فرسا آزمایشهای الهی به آن رسید. به دو چیز سفارش می کنم.1- ایمان2- صبر ای خدای بزرگ ما را یاری کن تا بتوانیم راه خونبار شهد ایمان را ادامه دهیم و تا آخرین نفس از نقلاب اسلامی دفاع کنیم.خدایا ما متعهد شده ایم که فدای رهبرمان و فدای ملتمان شویم ما را بر این تعهد ثابت قدم نگهدار، قبل از شهادت ما را از آلودگی ها و گناهان پاک کن... والسلام علیکم و رحمه الله برکاته قربان فرجی